محسن سبزیان
جمهوری اسلامی و رهبر آن در برابر این همه بی عدالتی و خونریزی که مبنای مشروعیت آن را از بن تهی کرده و نظامی داعیه دار اخلاق ربانی و آرمان خواه آزادی های اساسی را به سیستم فاسد، سرکوبگر و مستبدی بدل کرده که از خون ریختن و آدم کشتن دفاع میکند و هر معترض را بدون دادگاه و هیچ محکمه به اعدام و حبس و شکنجه های مختلف محکوم میکند و او را از حق و حقوق ذاتی و شهروندی خود محروم میکند.
هنوز یک ماه از سرکوب تظاهرات اعتراضی ملت در آبان خونین نگذشته بود، بویژه در مناطق و شهرهایی که صندوق گنج ایران در دل خاک آن نهفته است؛ خوزستان.
شهرهایی که روی چاه های نفت بنا شده اند و مردمی، ایرانیانی که از طبیعی ترین بهره مدیریت شهری بی بهره اند یعنی فاضلاب استاندارد شهری.
وبا وقوع سیلاب در اثر ۶ سانت بارش باران و برکت خدایی، خون عزیزانشان به سیلاب پس آمده از مدیریت متعفن شهری شسته میشود و در اعتراضات اصفهان و زاینده رود چه چشم هایی که کور شدند در حالی که امید به مطالبه عمومی و حق خواهی داشتند و نه کسی پاسخگو است و نه کسی مسئولیت را می پذیرد و چرا بپذیرد؟!
چرا مدیران این جمهوری اسلامی که با آن مواجهیم و ماه به ماه اثرات سوء مدیریت آن را در نقطه نقطه مملکت آسیب زده خود به چشم می بینیم باید پاسخگو باشند؟
که مگر رهبر این کشور در برابر این همه فجایع پاسخگوست؟
خون ها بر زمین ریخته شد و آه از نهادی بر نیامد! یکی گفت حجامت نظام بود و دیگری گفت شما هم انقلاب کنید و سه هزار کشته بدهید و نظام بعدی از آن شما و وزیر کشور در پاسخ نمایندگان بذل محبت نمود و فرمود فقط به سر معترضان شلیک نشده به همه جایشان تیر زده اند! در کمال بی تفاوتی و احتمالا با لبخندی مشابه قهقهه رییسجمهور حقوقدان! و نمایندگان پرسش کننده در شگفت که خون انسان در نظر آن ها چه ارزشی دارد؟
سوال اینست که چرا انتظار داریم وزیر کشور پاسخگو باشد و مسئولیت پذیر؟
مگر آن وقت که کشور ده روز در خاموشی ارتباط با جهان فرو رفت و کشتار با «شلیک به همه جای معترضان» اعتراض ملت را سرکوب کرد، توانستیم بپرسیم به چه حقی اینترنت کشور را قطع کردید که حالا بتوانیم از وزیر کشور بپرسیم به چه حقی شلیک به معترضان را بدیهی و طبیعی میداند؟ اگر آن موقع یکی از بستگان ایشان هم به صدفه در خیابان هدف تیر قرار میگرفت باز همین گونه با صورت خندان از مرگ انسان سخن می گفت؟
آیا توانستیم؟
توانستیم از رهبر بپرسیم نیروهای تحت امر او در سپاه و بسیج با کدام حق و اجازه ایرانیان را در خیابان های مملکت خودشان کشتند؟
و برای ریختن خون و شلیک مستقیم و ورود به ماهشهر و اصفهان و شیراز و شهریار و کرج و کردستان برای کشتن زن و مرد معترضی که داعشی نامیدند، چرا نباید محاکمه و سرکوب شوند؟
جمهوری اسلامی و رهبر آن در برابر این همه بی عدالتی و خونریزی که مبنای مشروعیت آن را از بن تهی کرده و نظامی داعیه دار اخلاق ربانی و آرمان خواه آزادی های اساسی را به سیستم فاسد، سرکوبگر و مستبدی بدل کرده که از خون ریختن و آدم کشتن دفاع میکند و هر معترضی را چه با قلم اعتراض کند چه با سخن فریاد زند، چه با سنگ خشم خود عیان کند و چه با آتش، سوز دل سوخته خود به گوش ناشنوای حاکمیت رساند یا به گور می رسانند یا به محبس یا به حصر، چه پاسخی دارند؟
و کیست که پرسش کند؟
کدام نهاد، فرد، شخصیت و حزب ملی به رسمیت شناخته شده و توانسته خود را به قدرتی واقعی فراتر از نظارت استصوابی و تایید استبدادی برآمده از خواست ملت برساند که بتواند پرسش کند و در اخذ پاسخ، وجدان ملت را قانع سازد؟
برآمدن کدام نیرو و نهاد ملی را برتافتیم و آن را به خطای سهو یا به نیرنگ عمد تندرو و ساختار شکن و خیابانی نام ننهادیم و انگ نزدیم و به تیغه حذفش رضا ندادیم و دست کم نادیده نمی نگاشتیم، که بتواند از آنان پرسش کند و کدام معبر قانونی در همین سازوکار ناعادلانه موجود را حفظ کردیم که بشود از ایشان پرسید و قاتلان فرزندان مردم را مجازات کرد؟
آقایان با خود اندیشیده اند که نظام سیاسی که تمامی راه های مشروع ابراز حق اعتراض و مخالفت و نیز احقاق حق شهروندان از حکومت را مسدود کند پیشاپیش راه تنفس خود را مسدود کرده و سنگی برای گور خود تدارک کرده است
با خود اندیشیده اند که آتش گشودن از لحظه نخست اولین بانگ اعتراض بویژه در شهرستان ها و در قبال شهروندان کرد و عرب و سنی مذهب، که خشونت و سبعیت حکومت بیشتر بوده نخستین نشانه از ترس و دلهره سقوط در دل حکومت بوده است؟
و ترس از چه؟
مگر نشنیده اید که آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ آیا این ترس از مشروعیتی فروپاشیده و ضعفی هولناک نبود که آرام آرام تمامی وجنات استبداد را فرا میگیرد تا آنجا که فرعون حتی به مشاوران و ساحران خود شک میکند و از آنان نیز رو برمیگرداند.و اینجا لابد فرعون داستان ما رو سوی «روسیه مقتدر»ی میبرد که همواره آرزو داشته شریک و همپیمان خوبی برای لحظات تنگنای استبداد دینی او باشد همچنانکه در استبداد صغیر شاه قجر چنین بود؟
از هنگامه ای که به یمن استبداد برایمان مهیا شده، ملتی ثروتمند را میبینیم که لحظه به لحظه بر آمار تن فروشان شان در کنار آرامگاه بنیانگذار نظام در سرآغاز بیابانی که پایتخت ملت را به پایتخت مذهب میرساند افزوده میشود.
کدام نهاد، فرد، شخصیت و حزب ملی به رسمیت شناخته شده و توانسته خود را به قدرتی واقعی فراتر از نظارت استصوابی و تایید استبدادی برآمده از خواست ملت برساند که بتواند پرسش کند و در اخذ پاسخ، وجدان ملت را قانع سازد؟
برآمدن کدام نیرو و نهاد ملی را برتافتیم و آن را به خطای سهو یا به نیرنگ عمد تندرو و ساختار شکن و خیابانی نام ننهادیم و انگ نزدیم و به تیغه حذفش رضا ندادیم و دست کم نادیده نمی نگاشتیم، که بتواند از آنان پرسش کند و کدام معبر قانونی در همین سازوکار ناعادلانه موجود را حفظ کردیم که بشود از ایشان پرسید و قاتلان فرزندان مردم را مجازات کرد؟
آقایان با خود اندیشیده اند که نظام سیاسی که تمامی راه های مشروع ابراز حق اعتراض و مخالفت و نیز احقاق حق شهروندان از حکومت را مسدود کند پیشاپیش راه تنفس خود را مسدود کرده و سنگی برای گور خود تدارک کرده است
با خود اندیشیده اند که آتش گشودن از لحظه نخست اولین بانگ اعتراض بویژه در شهرستان ها و در قبال شهروندان کرد و عرب و سنی مذهب، که خشونت و سبعیت حکومت بیشتر بوده نخستین نشانه از ترس و دلهره سقوط در دل حکومت بوده است؟
و ترس از چه؟
مگر نشنیده اید که آن را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است؟ آیا این ترس از مشروعیتی فروپاشیده و ضعفی هولناک نبود که آرام آرام تمامی وجنات استبداد را فرا میگیرد تا آنجا که فرعون حتی به مشاوران و ساحران خود شک میکند و از آنان نیز رو برمیگرداند.و اینجا لابد فرعون داستان ما رو سوی «روسیه مقتدر»ی میبرد که همواره آرزو داشته شریک و همپیمان خوبی برای لحظات تنگنای استبداد دینی او باشد همچنانکه در استبداد صغیر شاه قجر چنین بود؟
از هنگامه ای که به یمن استبداد برایمان مهیا شده، ملتی ثروتمند را میبینیم که لحظه به لحظه بر آمار تن فروشان شان در کنار آرامگاه بنیانگذار نظام در سرآغاز بیابانی که پایتخت ملت را به پایتخت مذهب میرساند افزوده میشود.
تن فروشان و معتادان و توالت خوابهایی که برای ساعتی گرم شدن و سپس باز به سینه سرما زدن برای زنده ماندن، برای نمردن، حاضرند در زیر پله های کنار توالت های عمومی آرامگاه بنیانگذار نظام بخوابند و چند روز یکبار غذای گرم بخورند تا جان بدر برند و با موارد اتوبوس خوابی و گور خوابی که هر روز شاهد موارد این چنینی هستیم.
زنانی که برای یک پرس غذا تن می فروشند و به خود میلرزند.
در آخر رهبر جمهوری اسلامی ایران آقای سید علی خامنه ای مثل یه یک رهبر خیمه شب بازی و با هدایت زیر دستان خود سپاه و اطلاعات کوچک ترین حق و حقوقی برای مردم ایران قائل نیستند و برای حتی یک ثانیه حکومت بیشتر به انواع جنایت علیه مردم ایران دست می زنند و خون کردم ایران را در شیشه میکنند.