۱۴۰۰ خرداد ۱۱, سه‌شنبه

زنان، خشونت ، قدرت و عشق محسن سبزیان



 چرا که برای توجیه و مشروعیت بخشیدن به رسم و رسوم و قوانینی که به این خشونت‌ها پا می‌دهند و ماندگاری آن را تأمین می‌کنند، در بسیاری موارد پای عشق و عاطفه نیز به میان می‌آید. برای مثال، در توضیح دلایل و انگیزهٔ قتل‌های ناموسی، ختنه کردن زنان و ازدواج اجباری که به تجاوز لباس قانونی می‌پوشاند، سخن از عشق و مهر پدری، مادری و همسری می‌رود. اما ریشه‌های این هر سه پدیده خشونت‌بار، در یکجا به هم می‌رسند: اراده اعمال سلطه بر زنان و به مالکیت در آوردن جسم و جان آنان به نام حفظ حریم و دوام خانواده. جان و جهان دختر و زن در این میان ارزشی ندارد؛ او مایملک مرد است. و بسته به وضعیت فرهنگی و اجتماعی جامعه، گاه سربار و گاه سرمایه خانواده و طایفه و جامعه است. پیکر زن، همچون تمامی جانش، به جمع و جمعیتی تعلق دارد که در راس آن، مردان قرار گرفته‌اند: از پدر، برادر، عمو و… تا هم‌قبیله و هم‌محله و ،هم،های دیگر. این گونه بودن ها که سایه سنگین‌اش تاریخی دیرینه دارد، همواره در خدمت نظمی سیاسی بوده و هست؛ نظمی که در آن فرادستی مردان ستون فقرات نظام‌های خودکامه است؛ مردانی که خود تحت اقتدار تام فرمانروایان بر زنان فرمان می‌رانند. در چنین نظامی، قدرت هم پیوند شوهر و پدر و سرکردگان سیاسی بدون محو کامل فردیت مستقل زنان میسر نمی‌شود. زنان به مثابه همسر و مادر و خواهر شایسته مهر و احترام قلمداد می‌شوند، در مقام معشوق موضوع عشقی والا قرار می‌گیرند و همچون متاع و متعه سخت میل برانگیزند و پر خریدار. اما هرگاه اراده کنند از چارچوب این نقش‌ها بیرون روند و بودن و شدن خویش را خود نقش بزنند موجوداتی مشکوک، خودخواه، خطرناک، دیوانه‌صفت و فتنه‌گر نمودار می‌شوند. هم از این روست که دستیابی زنان به آزادی و خود تعیینی، با دست بردن به ریشه‌های نظام جان‌سخت سلطه، که مرد و زن با آن الفتی دیرینه دارند، مقاومت‌های سختی را برمی‌انگیزد. در ستیز با آزادی زنان و آزادی حقوق جنسی و جنسیتی توافق دارند، شدیدا با اختیار زنان بر بدن خویش عناد می‌ورزند و یک‌صدا هر رابطه‌ای را که خارج از چارچوب مدل خانوادگی مورد نظر آنان شکل گیرد، و نیز هر پیوندی را که همخوان با معیار دگرجنس‌گرایی نباشد، طرد و محکوم می‌کنند. در متن بحران‌های اجتماعی و سیاسی فزاینده، این جریانات نومحافظه‌کار، بازگشت به نظم اخلاقیِ پدرسالار را به عنوان تنها راه رسیدن به امنیت و احیای ارزش‌های خانوادهٔ همبسته تبلیغ می‌کنند. دریغا متاعشان در میان مردان و نیز زنان کم‌خریدار نیست. چرا که زنانگی واکسنی بر ضد سلطه و تبعیض و خشونت نیست. جمهوری اسلامی ایران اما این نظم را با بهره‌گیری از امکانات وسیع مالی و انسانی (بسیج توده‌ای به نام مذهب) به اجرا درآورده است تا جامعه اسلامی آرمانی خود را بنا کند. حکمروایان این نظام با این ادعا که دمکراسی‌های غربی با آزادی دادن به ،زن‌ها، بنیان‌های خانوادهٔ مقدس را متلاشی کرده‌اند و زنان و مردان و جامعه را به فساد کشانیده‌اند، پندار ارائه الگوئی اصلح برای مسلمانان و بدیلی راه‌گشا برای کل بشریت را در سر داشته‌اند. پس با تکیه بر قانون شرع مناسبات زنان و مردان را طوری مهندسی کرده‌اند که از اختلاط نامحرمان جلوگیری شود. با حجاب اجباری و ترفندهای پوچ جداسازی زن و مرد در فضاهای عمومی، به دیوارکشی جنسیتی کمر بسته‌اند. برای عشق‌های ممنوع مجازات‌های سنگین وضع کرده‌اند. معاشرت و زندگی مشترک بدون ازدواج میان دو انسان عاقل و بالغ را گناه، و بنابراین جرم دانسته‌اند. اما شوهردادن به زور دختربچه‌ها را مباح و قانونی شمرده‌اند تا آنان را رسما در معرض تجاوز مردان قرار دهند. علاوه بر این، به بهانهٔ جلوگیری از گناه، چندهمسری و فحشای صیغه را رواج داده‌اند. بلبشویی از تناقض‌های ریاکارانه که بر فساد، لباس زهد و تقوی می‌پوشاند، و در یک کلام، عشق را ممنوع و تجاوز را مشروع می‌کند. در چنین فضایی، با وجود مقاومت زنان و مردانی که به الگوی مسلط تن نمی‌دهند، و با وجود همه تلاش‌هایی که کنشگران پیشرو حقوق انسانی و آزادی زنان تحت فشار و سرکوب به خرج می‌دهند، به سختی می‌توان امیدوار بود که ذهنیت اجتماعی امکان یابد به پرسشگری و اندیشیدن دربارهٔ خشونت بر زنان بنشیند. چرا که پایه‌های بنیانی چنین پرسشگری بر تمایز گذاشتن آشکار میان عشق‌ورزی و سلطه‌گری و تجاوز است. قابل ذکر است که: زنان در جمهوری اسلامی ایران از حقوق برابر با مردان برخوردار نیستند. از جمله این نابرابری‌ها می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: ١.پوشش اجباری سر و بدن ٢.برابری دو زن با یک مرد در موارد نیاز به شاهد در دادگاه‌ها ٣.نداشتن اجازه خروج از کشور بدون اجازه شوهر- ۴.پدر یا هر مرد دیگری که سرپرست زن به حساب می‌آید ۵.نصف بودن دیه زن نسبت به مرد ۶.نصف بودن سهم الارث زن نسبت به مرد ٧.اجازه نداشتن ورود به ورزشگاه ها که برخلاف دو ماده ٢عدم تبعیض و٧همه دربرابر قانون مساوی هستند اعلامیه جهانی حقوق بشر می باشد که این فقط بخش کوچکی از بی عدالتی در حق بانوان سرزمین ایران است.

اطلاعیه ۱۴۶۴ کمیته دفاع از حقوق اقوام و ملل ایرانی با موضوع جان زندانیان دگر اندیش و منتقد در خطر است

جان زندانیان دگر اندیش و منتقد در خطر است این روزها، درکنار اخبار دلخراشی چون بحران بی‌آبی در خوزستان، افزایش مرگ و میر در اثر کرونا، ‌ فقر،...