بخش 4: اقای محسن سبزیان باموضوع سندیکای کارگری سخنرانی خود را ایراد کردند:
مفهوم سندیکا یا اتحادیه صنفی یک تشکیلات خودگردان از افراد، بنگاههای اقتصادی، شرکتها یا افراد حقوقی است که برای این متشکل میشوند تا منافعی که در آن سهیم هستند را ارتقاء دهند. در اکثر موارد هدف این تشکلها این است که سود اقتصادی خود را به حداکثر برسانند. نخستین اتحادیه های کارگری به اروپا برمی گردد که بصورت سازمانهای خودجوش تعاون و همکاری متقابل میان کارگران در قرن هجدهم پیدا شدند؛ در آغاز این اتحادیه ها بر اساس حرفه و شغل تشکیل می شدند، لیکن بعدها با تحول در ساخت جامعه و اقتصاد تمایل به تمرکز در آنها گسترش یافت. با تمرکز فزاینده در سرمایه صنعتی و مالی، تمرکز در سازمان اتحادیه های کارگری نیز ضرورت یافت، به علاوه پیدایش سازمانها متمرکز کارفرمایان، ضرورت اتحاد میان سازمانها ی حرفه ای کارگران در مشاغل گوناگون را پیش می آورد. طبقه کارگر صنعتی بدون وحدت سازمانی نمی توانست در مقابل قدرت سازمان یافته کارفرمایان و یا قدرت دولت بایستد. بنابراین ضرورت تشکیل سندیکا ها را دو چندان می کرد. سندیکا بر هر اتحادی که خواه به طور موقت و خواه به طور دائم برای تنظیم روابط کارگر و کارفرما یا بین کارگران تشکیل شده اند، اطلاق می شود. اهداف داخلی اتحادیه کارگری بهبود وضع اقتصادی اعضاء، تامین معاش، افزایش دستمزدها، پیشگیری از بیکاری و مساعدت در زمان نیاز و اضطرار بود. تامین آزادیهای سیاسی و شرکت در فعالیت های حزبی از اهداف عمده اتحادیه ها بوده است. مهمترین وسیله و ابزار قدرت اتحادیه ها، اعتصاب است که خود اشکال گوناگون دارد و به معنی دست کشیدن کارگران و کارمندان و مزد بگیران از کار، برای بدست آوردن خواسته هایشان می باشد و می تواند جزئی یا کلی و به مدت معین باشد، که برای دفاع اقتصادی و بهبود بخشیدن به وضع زندگی اعضای اتحادیه بکار می رود. نخستین اتحادیه کارگری در ایران به سال ۱۲۸۹ و همزمان با انتشار روزنامه ای با عنوان اتفاق کارگران مربوط به کارگران چاپخانه تهران برمی گردد، اما در آن زمان بیشتر اتحادیه کارگری تحت اندیشه های سوسیالیستی قرار گرفته بود، برای نمونه از تشکیل کمیته عدالت در سال ۱۲۹۵ بدست ایرانیان باکو و تاسیس حزب کمونیست در ایران سال ۱۲۹۹ بدست همان گروه موسس کمیته عدالت، می توان اشاره کرد، اما فعالیت اتحادیه های کارگری در دهه ۱۳۲۰ با هدایت حزب توده به اوج خود رسید، طبقه کارگر صنعتی ایران در آن دوران بیشتر در صنایع نفت، نساجی و افزارمندی اشتغال داشتند. در همان سالها حکومت به منظور جلب حمایت طبقه کارگر، کوششهای محدودی در زمینه سهیم کردن کارگران در ۲۰ درصد از سود کارگاهها، تعیین حداقل دستمزدها و فروش سهام کارخانه به کارگران انجام داد، هرسال کنگره ای ملی کار به ریاست شاه به منظور تعیین سیاست های کارگران تشکیل می شود. بانک دولتی رفاه کارگران نیز نیز به منظور جلب حمایت طبقات کارگری تشکیل شد، بر طبق اصلاحیه قانون کار در مورخ ۱۳۴۲ تنها تشکیل سندیکاهای جداگانه مجاز بود، سندیکا ها اجازه تشکیل فدراسیون نداشتند. کارگران بر طبق قانون، حق مذاکره دسته جمعی داشتند لیکن در عمل حکومت این کار را به جای آنها انجام می داد. با وقوع برخی اعتصابات پراکنده در اوایل دهه ۱۳۵۰ دولت به منظور افزایش دستمزدها بر کارفرمایان فشار وارد کرده کرد. دولت شاه در واکنش به بحرانهای داخلی خود در همان سالها از طریق تاسیس حزب رستاخیز دست به بسیج کارگری زد و به موجب قانون توسعه مالکیت صنعتی به فروش برخی سهام کارخانه ای خصوصی و دولتی به کارگران پرداخت. در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ کارگران، تحت نفوذ تاثیر جو سیاسی متحول به اعتصابات و فعالیتهای سیاسی دست زدند. کمیته های اعتصاب کارگران در طی انقلاب، به شوراهای کارگری تبدیل شدند، و در صدد به دست گرفتن مدیریت کارخانه ها بر آمده اند. تقاضاهای شوراهای کارگری شامل تقلیل ساعت کار، افزایش دستمزدها، به رسمیت شناختن شوراها و قانونی شدن اعتصاب بود. در چند سال گذشته بیشتر گروهها برای احقاق حقوق خود دست به تجمع می زدند که نسبت به اعتصاب از شدت کمتری برخوردار می باشد، ولی امروزه بار دیگر بعد ازسالها، شاهد کارگرانی هستیم که بخاطر منافع گروهی در دور هم جمع شده و از سازمانهای ذیربط خواستار توجه هر چه بیشتر، به گروه صنفی خود می باشند، خانه کارگر اولین نهادی است که مسئول رسیدگی به نیازها و خواسته های کارگران می باشد، ولی این نهاد چون دولتی بوده بخاطر همین اهداف و برنامه های خود را در راستای برنامه دولت تهیه و تدوین می کند لذا نمی تواند پاسخگوی نیازهای تمامی کارگران باشد؛ سندیکای ثبت شده شرکت واحد یک نهاد غیر دولتی بوده که در چند سال گذشته از طریق نمایندگان خود برای دریافت خواسته های خود بوجود آمده اند و اولین حرکت آنها مربوط به ۲۷ اسفند ماه سال ۸۳ می باشد که رانندگان دور میدان آزادی را گرفته و اتوبوسها را متوقف کرده بودند و خواستار رسیدگی به وضعیت خود بودند، از آن زمان تاکنون فعالیت نمایندگان این اتحادیه به نحو قابل توجهی گسترش یافته، که نمونه بارز آن انتشار فراخوان و توزیع گسترده آن برای رانندگان برای اعتصاب دسته جمعی برای رسیدن به حقوق خود می باشد. اما هر کدام از این اعتصاب کنندگان با شیوها و برخوردهای مختلفی از طرف دولت مواجه شدند. برخی از اندیشمندان معتقدند هستند که وجود اعتصابات نشان دهنده وجود آزادی در یک جامعه است، چرا که گروههای صنفی در یک کشور مستبد جرات اجرای همچین برنامه هایی را ندارند و نمی توانند از حقوق خود دفاع کنند. برخی هم معتقدند که عدم دستیابی کارگران به خواسته های خود، آنها را ناخواسته به طرف سندیکاها می کشاند. اولین کسی که بحث اعتصابات و سندیکاهای کارگران بیشتر از همه مورد توجه قرار داده است، کارل مارکس می باشد. به نظر مارکس طبقه در خود طبقه ای است که خود آگاهی و شعور طبقاتی نداشته و خام است و طبقه ای برای خود از وضعیت خود آگاهی داشته و خام نیست. مارکس معتقد است برای اینکه طبقه در خود به طبقه برای خود برسد، چهار شرط لازم است، او معتقد است طبقه در خود در ابتدا دچار نابسامانی های بسیاری از قبیل فقر، بیکاری می باشد از این رو به طبقه ناراضی تبدیل می شود. ولی آیا پی به علت نارضایتی خود می برد؟ پاسخ منفی است چرا که اصلاً نمی داند مشکلش چیست، اما زمانی که قشر روشنفکر پیشرو کارگر، شروع به آگاهی رسانی می کند، این طبقه با کسب آگاهی، علل و عوارض نارضایتی خویش را در می یابد، و متوجه میشوند که حق واقعی خود را دریافت نمی کنند. مرحله دوم وقتی است که “طبقه در خود” راهی را برای رهایی از استثمار می یابد و مرحله سوم در سندیکاهای کارگری و احزاب خلاصه می شود، که سعس می کنند در قالب سندیکا به حقوق خود برسند، شرط چهارم شکل گرفتن انقلاب است. اما رابرت مرتون جامعه شناس کارکردگرا معتقد است، افراد برای تشکیل گروه باید، نیازها و راهها، اهداف مشترکی داشته و با همدیگر در ارتباط باشند. وی در مدل تبیین ارزشی خود همنوا گرایان را کسانی میداند که در مسیر رسیدن به اهداف مقبول جامعه از مسیرها ی مجاز جامعه میگذرند، اما مرتون در مقابل همین گروه از گروه نابهنجاری به نام عصیانگران و یا شورشیان نام می برد، یعنی افرادی که که راهها و اهدافی که جامعه برای آنها تعیین کرده مطلوب نمی دانند و از ابزارها و شیوه های مطلوب خود برای رسیدن به اهداف خود که مورد تایید جامعه نمی باشد، استفاده می نمایند با این اوصاف اعتصاب کنندگان گروهی هستند که اهداف خاصی را برای خود تعریف کرده اند که جامعه در شرایط کنونی آن را نفی می کند و اعتصاب کنندگان نیز مجبور هستند برای دستیابی به اهداف از شیوه های غیرمجاز جامعه استفاده کنند. اما لازم به ذکر است اعتصاب کنندگان شرکت واحد نه شورشی هستند نه عصیانگر و نه انقلابی، چرا که همین رانندگان اهداف جامعه را قبول دارند و به آرمان کشورشان احترام می گذرند، اما خواسته ها و انتظارات آنها بیش از آن چیزی است که تعریف شده است. برای رخداد هر پدیده ای عوامل زیادی وجود دارد که دست به دست هم داده تا پدیده ای را بوجود آورند، در پدیده اعتصاب نیز چندین عوامل از جمله، عوامل اقتصادی، اجتماعی، و سیاسی دخیل هستند، ولی عوامل باید نسبت به درجه اهمیت و میزان تاثیر گذاری باید مورد توجه قرار گیرند. نیل اسملسر بیان میکند که هر کجا عوامل مختلفی در جامعه جمع میشوند و بر یک مسئله عظیم و بحرانی تأثیر میگذارند. مسئله به بحرانیترین شکل خود میرسد و بی هنجاریهای عظیم را منجر میگردد. از نظر هال شرایط اقتصادی هر فردی که در جامعه قرار دارد و در آن جامعه فعالیت میکند متغیر اساسی و شاید متغیری است که به فرد تاثیر میگذارد. به نظر هال اینگونه تغییرات بر همه قسمتهای جامعه به یک اندازه تاثیر می گذارد در دورههای بحران اقتصادی ممکن است جامعه دارای برنامههایی باشد که این برنامهها باعث میشود، بسیاری از برنامههای جامعه نادیده گرفته شود و دارای اهمیت کمتری گردد. به نظر او به همین دلیل است که شرایط متغیر اقتصادی در واقع بهترین شاخصهای هدفهای اصلی جامعه میباشد، به عبارت دیگر میتوان گفت: هر فردی که در جامعه به کاری دست میزند در واقع کاری که او انجام میدهد ناشی از شرایط اقتصادی او و جامعه او میباشد، اما نمی توان تنها عامل اقتصادی را برای اعتصاب کنندگان برشمرد، چرا که در جامعه کارگرانی وجود دارند که در مقایسه با رانندگان از مزایای کمی برخوردارند، ولی هیچگونه به اعتصاب دست نمی زنند، در این بعد عامل سیاسی نیز میتواند دخیل باشد، چرا که کسانی دست به اعتصاب می زنند که از شعور سیاسی برخوردار باشند، و بدانند که از این طریق می توانند به حق و حقوق خود میرسند، رانندگان بخاطر اینکه روزانه هزار نفر را در شهری بزرگی مثل تهران به مقصد می رسانند، می دانند که با یک روز اعتصاب کل نظام اجتماعی مدخل شده و ضربه های زیادی بر جامعه می توانند وارد کنند، پس یک رابطه بین امید و اعتصاب وجود دارد، چرا که کارگران دیگری مثل کارگران معدن وجود دارند که هیچ وقت دست به اعتصاب نمی زنند، چون می دانند با اعتصاب کردن آنها هیچ تاثیری در روند کار ممکن است رخ دهد، چرا که در صورت اعتصاب کردن تنها به کارفرما ضرر می رسانند و چون تعداد نفراتشان خیلی کم است بنابراین از همبستگی زیادی برخوردار نیستند. بنابراین کارفرما هر گونه برخورداری می تواند داشته باشد، ولی رانندگان فقط روزانه با سه میلیون مسافر در ارتباط هستند، و در صورت اعتصاب کردن پیامدهای آن به همه مردم بر می گردد. اما از نظر اجتماعی، باید گفت رانندگان ویژه در جامعه ایران از جایگاه منزلت زیادی برخوردار هستند، و کمتر مورد تحقیر قرار می گیرند، و همیشه مورد احترام قرار مردم قرار می گیرند، و واقعیت اینکه که هیچ کدام از کارگران به اندازه آنها از آن منزلت برخوردار نیستند و در حالی که تمام کارگران در هر صنف و طبقه ایی از نظر کرامت و شأن و حق و حقوق برابر هستند و راه حل اصلی در مقابل ظلم اتحاد افراد ستم دیده است که با اتحاد مقابل ان بایستند و از حقوق خود دفاع کنند و تمام اصناف در کنار صنف اعتصاب کننده باشند و به طور مثال زمانی که کارگران هفت تپه اعتصاب میکنند بقیه اصناف به حمایت از آن ها به پا خیزند و در آخر قابل ذکر است که زمانی که کارگران برای هر صنفی به اعتراض و حق خواهی بلند میشوند به دنبال حق و حقوق خود هستند ونه شورشگرهستند و اغتشاشگرآنها برای احقاق خود برخواستند.